ن : پرستو
ت : جمعه 6 / 2 / 1391
ز : 10:31 |
+
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که
او را دوست می دارم
ولی افسوس
او هرگز نگاهم را نمی خواند
به برگ گل نوشتم من که
او را دوست می دارم
ولی افسوس
او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم اب مهتاب
سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو که
او را دوست می دارم
ولی افسوس
یکی ابر سیه آمد ز ره روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم که
او را دوست می دارم
ولی افسوس
ز ابر تیره برقی جست و قاصد از میان ره بسوزانید
کنون وامانده از هرجا دگر با خود کنمنجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس
او هرگز نمی داند!!!
نظرات شما عزیزان:
ساعت10:43---6 ارديبهشت 1391
سلام پروستو جون وبت قشنگ و دوست داشتنیه.بهم سر بزن خوشحال میشم.
پاسخ:
:: برچسبها:
دوست داشتن,
عشق,
یک را دوست می دارم,
love,
lovely,